این ماه رئیس جمهور زیمباوه-رابرت موگابه- یک پیشنهاد باورنکردنی ارائه داد: سیصد هزار دلار برای کسی که هویت بابا جوکوا را فاش کند!
این بابا جوکاوا کیست؟ ظاهرا او یک کاربر عادی اینترنت است که در فیسبوک صفحهای دارد، صفحهای که هزاران لایک خورده و در آن واقعیاتی در مورد عقبماندگی، فساد دولتی و سیستم اشتباه اداره کشور، نوشته میشود.
اما در کشوری مثل زیمباوه که هر روز در آن عده بیشتری از مردم آنلاین میشوند، آیا پیشنهاد ظاهرا «ردنشدنی» موگابه و متوقف کردن بابا جوکوا میتواند، میتواند از فاش شدن رازهای دولت جلوگیری کند؟
از هر پنج شهروند زیمباوهای، سه نفرشان عضو شبکههای اجتماعی هستند. در کشوری که سه دهه است تحت قوانین سفت و سخت اداره میشود، این موضوع میتواند تبعات خودش را داشته باشد.
بعضی از کارشناسان غربی پیشبینی میکنند که شاید بهار عرب که در سال ۲۰۱۱ شروع شد، حالا به جنوب و کشور زیمباوه هم سرایت کند، آنها البته مطابق معمول این چندساله غلو و افسانهسراییهای خاص خود را که هنوز از یاد نبردهایم، دارند.
گرچه نمیتوان منکر نقش اینترنت و شبکههای اجتماعی در افزایش آگاهی مردم شد، اما عبارات دهانپرکنی مثل انقلاب توییتر هم اصطلاحات نابجایی هستند که مطابق ذائقه خوانندگان غربی هستند. شاید یک شهروند غربی از اینکه ابزار دستساخته یک شهروند غربی، بتواند باعث رهایی مردمی در یک کشور دورافتاده باشد، در نهان و ناخودآگاه شادمان میشود، اما از دید یک مصری یا تونسی، این اینترنت نیست که باعث نارضایی و ناآرامی میشود. اینترنت حتی عرصه را برای گفتگوی منطقی فعالین اجتماعی و تعقل هم کم میکند و حتی گاهی سرکوب را هم آسانتر میکند. اینها چیزهایی هستند که کمتر در سایتهای غربی در مورد آنها صحبت میشود!
اما ما نباید بیانصاف باشیم و از سوی دیگر بام به پایین بیفتیم، اینترنت خواهی نخواهی تقاضا برای شفافیت بیشتر دولتها را بیشتر میکند. در زیمباوه که گفته میشود، مدتهاست تحت تأثیر پروپاگاندای دولتی است، مردم با اینترنت حقیقت را کشف میکنند. از این رو است که مشکل را بابا جوکوا نمیدانند و پول جایزه هم مشکل آنها را حل نمیکند.
از سوی دیگر، کار برای دولت زیمباوه در بازه زمانی کنونی دشوار شده است، زیمباوه آغوش خود را روی اینترنت گشوده است و حالا حتی اگر مقامات هم بخواهند، نمیتواند از دست اینترنت خلاص شود.
تغییر خواهی نخواهی در زیباوه رخ خواهد داد و در نخستین گام در انتهای همین ماه میلادی موگابه ۹۰ ساله تن به یک انتخابات داده است که بیشک اینترنت روی آن تأثیر خواهد گذاشت.
اینترنت به باور من چیز عجیبی است، ابزاری است که میتواند کارا باشد و در عین حال میتواند دست را ببرد، اینترنت ابزاری است که اگر راهش را بلد باشید، مبدل به یک چاقوی بسیار کُند میشود که قادر به هیچ کاری نخواهد بود.
اینترنت نمیتواند مستقلا رهاییبخش باشد، لزوما باعث افزایش تعقل هم نمیشود، چه بسا که نفرتها و جدایی و چنددستگیها را بیشتر بکند.
از سوی دیگر هم میتواند صدای بخشهای به حال خود رهاشده جامعه را به گوش همه برساند، دانشافزا باشد، فقر را کاهش دهد و میزان تمایل به واپسزدگی را کم کند.
اینترنت باعث ناآرامیهای اجتماعی نمیشود ولی میتواند زمانی که انتظارات انباشته شده جامعه زیاد شود باعث ایجاد موج شود، بماند که چه کسی روی این موج سوار میشود، یک گروه مصلحتاندیش تعقلگرا یا یک هرج و مرجطلب فاقد هدف.
گرچه ما که به اینترنت خو کردهایم، دوست داریم اینترنت را زیبا ببینیم و نقش بتمن را به آن بدهیم، اما شاید بهتر باشد، دست از سر اینترنت برداریم و اینترنت را خاکستری ببینیم، مثل همه چیزها و شخصیتهای این کره خاکی!
منبع خبر: تلگراف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر